English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 252 (7290 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misconduct U رفتار بد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
skulduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
brusque U خشن در رفتار
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
misbehaviour U بدرفتاری سوء رفتار
bearing U رفتار سلوک
exploit U : رفتار
exploiting U : رفتار
exploits U : رفتار
treatment U رفتار
treatments U رفتار
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
paternity U رفتار پدرانه اصلیت
behaviour U رفتار
demeanor U رفتار
demeanour U رفتار
manner U رفتار ادب
attitude U روش و رفتار
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
attitudes U روش و رفتار
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
cruelty U سوء رفتار
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
well behaved U خوش رفتار با ادب
well-behaved U خوش رفتار با ادب
dealing U رفتار
etiquette U روش رفتار
treat U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
treats U رفتار کردن
treats U رفتار کردن با
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
conduct U رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
conduct U رفتار اخلاقی
conducted U رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
conducted U رفتار اخلاقی
conducting U رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
conducting U رفتار اخلاقی
conducts U رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
conducts U رفتار اخلاقی
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
action U رفتار
actions U رفتار
deportment U رفتار
comport U رفتار
comported U رفتار
comporting U رفتار
comports U رفتار
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
demean U رفتار کردن
demeaned U رفتار کردن
demeans U رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
gesture U رفتار
gestured U رفتار
gesturing U رفتار
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
ethic U رفتار
babies U مانندکودک رفتار کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
mannish U دارای رفتار مردانه
stereotyped U دارای رفتار قالبی
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
levity U رفتار سبک لوسی
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
haviour U رفتار
treament U رفتار
behavior U رفتار
behavio U رفتار
bad conduct U سو رفتار
thews U رفتار
behaviuor U رفتار
havings U رفتار
geste U رفتار
gest U رفتار
ergasia U رفتار
demarch U رفتار
demarche U رفتار
comportment U رفتار
implicit behavior U رفتار نااشکار
anankaslia U رفتار وسواسی
anancasm U رفتار وسواسی
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
behavior therapy U رفتار درمانی
misconduct U سوء رفتار
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
elicited behavior U رفتار فراخوانده
covert behavior U رفتار نااشکار
automatic behavior U رفتار خودکار
behavior modification U تغییر رفتار
behavior repertoire U خزانه رفتار
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
brusqurie U خشونت در رفتار
collective behavior U رفتار جمعی
behavior rehearsal U تمرین رفتار
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
ethogram U شرح رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
propriety of behaviour U درستی رفتار
regressive behavior U رفتار واپس رو
social behavior U رفتار اجتماعی
fair shake <idiom> U رفتار درست
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
stereotypy U رفتار قالبی
target behavior U رفتار اماج
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho U نرینه رفتار
verbal behavior U رفتار کلامی
to demean oneself U رفتار کردن
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
maternal behavior U رفتار مادری
overt behavior U رفتار اشکار
expressive behavior U رفتار بیانگر
fal lal U رفتار فریفانه
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
anancastia U رفتار وسواسی
illtreat U سوء رفتار
illtreatment U سوء رفتار
incipient behavior U رفتار اغازین
learned behavior U رفتار اموخته
affable <adj.> U خوش رفتار
maladdress U رفتار ناهنجار
to deport oneself U رفتار کردن
immoral U زشت رفتار
frivolous U سبک رفتار
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
contact behavior U رفتار تماس جویانه
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
problem behavior U رفتار مشکل افرین
purposive behavior U رفتار غایت نگر
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
misbehavior U بدرفتاری سوء رفتار
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
last word U بیان یا رفتار قاطع
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
image response U رفتار فرکانس تصویر
iam a of such conduct U از این رفتار شرمنده ام
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
abidance U رفتار برطبق توافق
keep up appearances <idiom> U حفظ رفتار درست
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
discriminated operant U رفتار عامل افتراقی
despotize U مستبدانه رفتار کردن
detour behavior U رفتار غیر مستقیم
butch U خشن و مرد رفتار
correctional custudy U روش اصلاح رفتار
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
Harsh ( rough) manners . U رفتار خشک وخشن
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
go ape <idiom> U از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom> U رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom> U با همه رفتار مناسب داشتن
punctilio U نکته دقیق در ایین رفتار
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
scenarios U طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
an empty gesture U رفتار [تعارف] خشک وخالی
duress U شدت رفتار خشن وتند
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
princeliness U رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
aberrant behavio [u] r U رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
mannered U دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
correctional treatment U روش معالجه از راه اصلاح رفتار
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
put someone in his or her place <idiom> U تنبیه شخص به علت حرف یا رفتار بد
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
to change somebody's ways U رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
emulating <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
mimicking <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
pantomiming <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
He's back to his usual self. U او [مرد ] دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
you must a for that conduct U باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
to show somebody up [by behaving badly] U باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
behaviorism U مکتب روانشناسی برمبنای رفتار و ادراکات فرد
She's not the Laleh I used to know. U او [زن] دیگر لاله قدیمی [از نظر رفتار] نیست.
She's got a finger in every pie. U او [زن] توی همه چیز دخالت می کند. [رفتار ناپسند]
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
neural net U مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
bon ton U روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
gestalt psychology U مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
princes U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
prince U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
Recent search history Forum search
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
2single gas
1you still weren't very nice to him about it.
2credit score
1سیره رفتاری امام علی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com